ساعت از یک گذشته. چشمم به صفحه گوشی ست که اسم بچهها یکی یکی توی آن بالا میآید . اسم پسرم را اول از همه وارد کرده ام و منتظر معلمم که الانیهاست سروکله اش پیدا شود. تفکر و سبک زندگی درس مهمینیست ولی حتما امتحانی چیزی در راه است که معلم دو ساعت پیش ساعت کلاس را یادآوری کرده. خمیازهای میکشم و فیلمیرا که گذاشته دوباره باز میکنم . بار اول از دیدن صورت پر از موی معلم در صفحه گوشی جا خوردم. خیلی بی حوصله ماسک را که به گوشش گیرکرده گرفته و میکشد. نگاهم از جوش درشت وسط پیشانی اش به پردههای چرک پشت سرش می افتد. انگار که ردش را گرفته باشد به عقب اشاره میکند و میگوید :
یکشنبه های بیمار سیگار پشت سیگار بازدید : 89
سه شنبه 26 آبان 1399 زمان : 21:38